Tuesday, September 16, 2014

تو خیلی خوبی

دلم می‌خواد دیوارهای اطرافمان بلند شوند و من و تو، حبس شویم در حریم یکدیگر. امشب دلم خیلی برایت تنگ شد، آنقدر که رفتم و تمام نشانه هایت را از کمد پیدا کردم پخش کردم دورم. دست خطت را نگاه کردم، لحن آرام و مطمئنت را خواندم، به کلمه های قشنگ رسیدم و اشک ریختم. از بالا که نگاه کنی اتاقم پر از قشنگی شده. کیف های گل گلی و رنگین، مانتوهای گل گلی و رنگین، روتختی و فرش و کاغذها، که روی تمامشان تو نشسته ای. دلم آنقدر تنگ شده که منتظرم یک معجزه همین الان از آن طرف دنیا برت دارد و بگذاردت روبروی من. دلم تنگ شده و تو خیلی خوب بودی، دلم تنگ شده و تو خیلی خوبی

2 comments:

  1. واقعن باورت شده که آن نوشته ها برای تو بوده؟ فکر نمیکنی مخاطب آن نوشته ها خیلی ها بوده اند؟ نمیبینی؟ ندیده ای؟

    ReplyDelete